عشقولانه و قلبی
رسیدن به ماه هشتم از زندگی مهراد در این دنیا
گل پسر ما به هشت ماهگیت نزدیک میشم تو الان بیشتر چیزارو میفهمی و میدونی که چی خطر داره و چی نداره وقتی به شومینه و بخاری نزدیک میشی اتیششو که میبینی بر میگردی و بهش دست نمیزنی وقتی لباس پوشیدیم میخایم بریم بیرون اینقدر گریه میکنی تا بغلت کنیم وتو رو هم با خودمون ببریم کلمه هایی که یاد گرفتی و واسه خودت تکرار میکنی ایناست : ب ب: بابا م م : ماما اب: آب هو : اووف منو وبابایی عاشقتیم و دیوونه وار دوست داریم
اینم چند تا از عکسات
البته تازه ازخواب بیدار شدی اینجا دوربین عکاسی رو میخواستی ندادم داری میزنی زیر گریه تازه لباتو ورچیدی وااااااااااااااااااااااااااای اینم از گریت امون از دست تو نازنازی من ...